مسیر سایت: وبسایت شخصی علی سرزعیم » نوشته های تلگرام » بحرانهای پیش رو و عدم حساسیت نظام تصمیم گیری

بحرانهای پیش رو و عدم حساسیت نظام تصمیم گیری

2018-05-09

آنچه که دردناک است آنست که در آینده پیش رو بحرانهای متعددی پیش روی ماست. بحران بانکی، بحران صندوق های بازنشستگی، بحران بدهی دولت، بحران رشد پایین اقتصادی، بحران بیکاری و نهایتا بحران محیط زیست. این در کنار دیگر شرایط وخیمی است که به تدریج به بحران تبدیل می شوند مثل سرمایه اجتماعی (اعتماد در روابط اجتماعی)، طلاق، اعتیاد و جرم و .... .

خبر دردناک تر آنست که هیچ واکنشی در نظام تصمیم گیری کشور دیده نمی شود و عکس العملهای مسئولان همانگونه است که بیست سال قبل بوده است. آدمی به طور منطقی انتظار دارد که هر چه شرایط وخیم تر می شود حساسیت بیشتر شود و این حساسیت بیشتر خود را نشان دهد اما نظام تصمیم گیری کشور عکس العملی نشان نمی دهد. با خود می اندیشیدم چرا وضعیت چنین است؟ وقتی خوب در این مسئله غور کردم دریافتم که مسئولان موجود به کلی حساسیت زدایی شده اند. زیرا هشدار بحران در طول عمر جمهوری اسلامی بارها و بارها داده شده و شدت تکرار آن به حدی بوده که عدم واکنش ایجاد کرده است.

شاید نخستین بار بنی صدر بود که وقتی از ایران رفت و رجایی برجای او نشست پیش بینی کرد که اقتصاد ایران ظرف چند ماه ورشکست شود. در آن زمان بنی صدر ظاهرا اقتصاد خوانده بود و انقلابیون وقت چون اقتصاد نمی دانستند این هشدار را جدی گرفتند و نگران بودند ولی وقتی دیدند که اتفاقی نیفتاد خیالشان راحت شد. جلوتر وقتی کسانی هشدار دادند که تداوم جنگ کشور را با بحران روبرو می کند بازهم دیدند که کشور از هم نپاشید و جمهوری اسلامی ادامه یافت. وقتی امام خمینی حکم سلمان رشدی را داد و کشورهای اروپایی سفرای خود را فراخواندند کسانی از آینده تیره منزوی شدن ایران سخن گفتند ولی بازهم حکومت از هم نپاشید. وقتی اصلاح طلبان گفتند که ما آخرین فرصت هستیم برای جمهوری اسلامی اما بازهم حکومت دید که کثیری از مردم عاشقانه به احمدی نژاد سال 84 و بخشی در سال 88 رای دادند....

مسئولان کشور حساسیت زدایی شده اند به لفظ بحران. آنچه که آنها از بحران می فهمیدند شورش علیه حکومت است که موفقیت حکومت در مواجهه با اعتراضات سال 88 خیالشان را تا حد زیادی راحت کرده است. آنچه که آنها نمی دیدند این بود که از هم ابتدای انقلاب درآمد سرانه ایرانیان و رفاه آنهاست که دارد به تدریج و آرام آرام قربانی می شود. از آن مهمتر آینده کشور بوده است که پیوسته بر اثر اشتباهات قربانی شد و فرصتهای رشد یکی پس از دیگری از دست رفت. نشانه این وضع هم آن که کره جنوبی که در مقطع انقلاب از ایران عقب تر بود اینک به جرگه کشورهای توسعه‌یافته پیوسته ولی ما پیوسته رتبه خود را از دست می دهیم. ده سال قبل رتبه اقتصاد ایران از نظر تولید ناخالص داخلی حدود 19 بود و اینک به 29 تقلیل یافته و با این روند احتمالا چند سال بعد 40 خواهد شد. رتبه ایران از نظر درآمد سرانه در ده سال قبل حدود 66 بود ولی اینک به 99 کاهش یافته است. متاسفانه در برخی شاخصها به قعر رتبه‌بندیهای جهانی تنزل کرده ایم در حالیکه باور داریم این حق ما نیست و نبود. این همان تبعات بحرانهایی است که جدی گرفته نشد.

یکی از دوستان که در مرکز پژوهشهای مجلس شاغل است می گفت این نادیده گرفتن هشدارها تنها به یمن وجود درآمد نفت ممکن شد. او می گفت که ما میراث دار دایناسورها هستیم که امروز هنوز بقا داریم! اما من اعتقاد دارم که در کنار نفت عامل دیگری هم بود که نادیده گرفته می شود. زیرساختها و نظام حکمرانی برجا مانده از زمان شاه نیز ثروتی مهم بود که ما پیوسته از آن خوردیم و اهمیت آن را ندیدیم. به عنوان مثال هنوز مهمترین پادگانها همانهایی است که در گذشته های دور ساخته شده است. تنها با تکیه بر آن میراثها بوده که می شد اینگونه نسبت به هشدار مشکلات بی خیال بود اما باور نمی کنم آینده مثل گذشته باشد و به نظر می رسد سرعت مشکلات و دامنه آنها بسیار بیشتر و وسیع‌تر باشد. آیا می توان مثل گذشته هشدارها را نادیده گرفت؟ خیلی بعید می دانم.