2017-07-01
در این تردیدی نیست که جامعه کتابخوانی نداریم و هرچقدر هم که تعداد مدارک دانشگاهی زیاد می شود بازهم در تیراژ کتابها تغییری ایجاد نمی شود. لذا هر کس که در این عرصه وارد می شود از قبل انتظاراتش را تنظیم کرده که با کسب و کار کتاب نمی شود درآمد متوسط یا زیاد کسب کرد. آنچه این وضع را به شدت آزاردهنده می کند انتظار هدیه گرفتن کتاب از یک نویسنده یا مولف است. در جامعه ما کمتر کسی انتظار دارد که اگر به مغازه ساندویجی یک دوست رفت پول ندهد زیرا همه فرض می کنند که کسب و کار ساندویجی خرج دارد و باید هزینه مصرف یک ساندویج را پرداخت ولی وقتی پای کتاب در میان می آید بسیاری از افراد وقتی با نویسنده یا مترجم آن روبرو می شوند با صراحت طلب دریافت رایگان کتاب دارند. تو گویی این حق مسلم دیگران است که رایگان کتابی را از پدیدآورنده کتاب دریافت کنند. در جامعه ما کسی به این فکر نمی کند که پدیدآوردن کتاب زحمتی فوق العاده است و اگر کسی این راه را رفت حتما فرصتهای شغلی و کسب درآمد زیادی را قربانی کرده تا بتواند محصول قابل قبولی عرضه کند. البته کسانی هستند که چند سال یک بار در حاشیه کارهای اصلی شان یک کتاب هم ترجمه یا تالیف می کنند تا اعتباری کسب کنند یا تفننی یا خدمتی مفید کرده باشند یا هر چیز دیگر. این افراد گاه خود این کار را می کنند تا بتوانند در جلسات و دیدارها کتاب را هدیه دهند. اینها استثناء هستند و بخش عمده کسانی که در صنعت نشر فعالیت دارند در این دسته قرار نمی گیرند و عموما بخشی از درآمد خود را از این محل تنظیم می کنند. روشن است که این حق کسی است که زمان و انرژی اش را به جای شغلهای درآمدزای دیگر صرف نشر کتاب کرده تا از فروش کتاب هایش درآمدی کسب کند. از این زاویه درک آن کار سختی نیست که انتظار دریافت هدیه کتاب تا چه حد اشکال دارد. در کشورهای غربی افراد کتاب را می خرند و به نویسنده می دهند تا امضا کند ولی در ایران بسیاری انتظار دریافت کتاب امضاشده به شکل هدیه را دارند. طلب هدیه گرفتن کتاب دو ایراد عمده دیگر دارد: اولین ایراد آن این است که این سیگنال را به نویسنده می دهد که کتاب تو ارزش آن را ندارد که من پول شریف خود را خرج خرید آن کنم. این بدترین پیامی است که می توان به یک نویسنده داد و اینگونه زحمت او را لگدمال کرد. انسانهایی که به راحتی بابت ساندویج و پیتزا پول می دهند حاضر نیستند بابت محصول تلاش تو پول بدهند. خوب اگر کسی حاضر نیست چیزی را بخرد اختیار تصمیمش را دارد ولی اشکال آنجا شروع می شود که تقاضای داشتن آن در عین اکراه برای خرید آن را دارند! از دید من کسی که حاضر به پرداخت پول برای کتاب من نیست لیاقت و حق تملک و خواندن آن را ندارد کما اینکه کسی که حاضر به پرداخت پول برای لباسی نیست حق تملک و تن کردن آن را ندارد. مشکل دوم و تاثربارتر این سنت آن است که وقتی شما با پول خود کتابی بخرید 50 درصد احتمال دارد که آن را بخوانید و معمولا کتابهای نخوانده در قفسه های خانه و محل کار انبار می شود. پول از جیب دادن یک حداقل انگیزه برای خواندن کتاب ایجاد می کند ولی وقتی که کتابی هدیه داده می شود معمولا خوانده نمی شود چرا که با هدیه دادن، کتاب سبک و کم ارزش شده است و چون محصول انتخاب خود فرد نبوده انگیزه خواندن در فرد کمتر می شود. حالا تصور کنید حال نویسنده ای که توی رودربایستی کتابی از او به زور گرفته می شود و نهایتا هم خوانده نمی شود! به باور من هدیه کتاب توسط نویسنده تنها در موارد استثنایی توجیه دارد. مثلا زمانی شما می خواهید یک متخصص را که در حالت عادی کتاب شما را نمی خواند و شما دوست دارید که با این نگاه هم آشنا شود را به این سمت سوق دهید. یا زمانی که کتاب خواندن برخی افراد زمینه ترغیب دیگران به خواندن را ایجاد می کند. حکم چنین استثناءهایی متفاوت است ولی در حالت عادی تا وقتی که تامین مالی فعالیتهای فرهنگی و علمی به شکل مناسب و غیرمتکی به دولت انجام نشود انگیزه برای تلاش جهت خلق کارهای علمی-فرهنگی و هنری ایجاد نخواهد شد. کارهایی از این دست را باید مورد حمایت و تشویق (غیردولتی) قرار داد نه تنبیه!