2017-02-06
هر سال که دهه فجر آغاز میشود رسانه های رسمی و دولتی دست به تبلیغاتی می زنند که نه تنها دیگر موثر نیست بلکه اثرات معکوس دارد و فقدان خلاقیت و تکراری کاری در آن موج می زند. به عنوان مثال پخش فیلمهای کوتاه قیچی کردن روبان افتتاح یک کارخانه یا کلنگ زدن یک مرکز دیگر برای مخاطبان ایرانی هیچ اهمیتی ندارد و بلکه اثراتی ضد خود به دنبال دارد. اصرار بر اینکه در دهه فجر باید حتما چند صد طرح افتتاح شود و صرفا بر این موارد موفق تاکید گردد رسانه های رسمی را به رسانه هایی غیرمعتبر تبدیل می کند. مخاطبان عادی ایرانی از خود می پرسند که اگر در کشور هر سال چند صد طرح مهم افتتاح می شود چرا وضعیت اقتصادی بهبود قابل قبولی نمی یابد؟ به همین علت در درستی و صداقت این اطلاعات تردید می کنند. امروزه حتی مردم عادی هم فهمیده اند که مسئله اصلی افتتاح طرحها نیست بلکه تداوم فعالیت آنهاست. چه بسیار کارخانه هایی که افتتاح شده اند اما امروزه بسته اند و با کابوس پرداخت حقوق معوق کارکنان روبرو شده اند. رسانه های رسمی اگر بخواهند واقعا ملجا و پناهگاه مردم باشند و مردم اطلاعاتشان را نه از شایعات بلکه از آنها دریافت کنند باید دهه فجر را به فرصتی برای حساب کشی از مسئولان تبدیل نمایند. دهه فجر نماد خروش مردم بر قدرت سیاسی غیرپاسخگو در سال 1357 بود. جشن های دهه فجر نیز باید پرهیز از کلیشه گرایی و پرداختن به محتوای اصلی آن حرکت باشد. تنها در این صورت است که پیام دهه فجر زنده می ماند و به نمادی ماندگار در فرهنگ سیاسی ایران تبدیل می گردد.
در همین راستا باید به این واقعیت تلخ اشاره کرد که روابط عمومی بیشتر سازمانهای اداری و دولتی ناکارا هستند و گرفتار سبک و سیاق به جا مانده از چند دهه قبل شده اند. در بسیاری از ادارات روابط عمومی کار خود را تهیه بولتنی می کند که در صفحات اول و دوم آن تعدادی حدیث، آیه، سخن بزرگان و نهایتا سخن مسئول عالی رتبه آن سازمان می آید. صفحات سوم و چهارم پیامهای تندرستی و بهداشتی، صفحات پنجم گزارشی از آیین نامه ها و قوانین رفاهی جدید و نهایتا صفحه آخر به اخبار کارکنان نظیر برگزاری مسابقات ورزشی و اعلام برندگان، فتح یک قله و ... اختصاص می یابد. روابط عمومی در سنت موجود کارکرد مهمی ندارد. همین امر موجب شده تا نیاز ارتباط مردم با سازمانها برآورده نشده و مردم برای یافتن پاسخهای خود به شبکه های غیررسمی مراجعه کنند. در حالیکه امروزه انقلاب گوشی های هوشمند سرهای بخش بزرگی از جامعه را به داخل برنامه هایی چون تلگرام فرو برده، نشر بولتنهای کاغذی پرهزینه و بی کیفیت هیچ تاثیری ندارد که هیچ، بلکه بر عقب ماندگی ساختار اداری دلالت می کند. امروزه انیمیشن، فیلمهای کوتاه، اینفوگرافی و هزاران ابزار از این دست برای انتقال پیام استفاده می شود اما سازمانهای کشور از آنها بی بهره اند.
چندی قبل با یکی از مسئولان هواپیمایی گفتگو می کردم و وی تعجب می کرد که چرا جامعه هنوز نسبت به قراردادهای خرید هواپیما ابهام دارد. به او گفتم که اشکال شما در این است که اهمیت رسانه را نمی دانید. شما نمی دانید که چگونه باید با مردم سخن گفت و چطور باید اطلاعات لازم را به آنها منتقل کرد. تصور اینکه اگر صرفا قرارداد خوبی بسته شود کافی است اشتباه است بلکه باید با جامعه در مورد دلایل انعقاد آن گفتگو کرد و سوالاتی که در اذهان وجود دارد را به شیوه های خلاقانه پاسخ داد. این امر تنها به یک پاسخ فنی و منطقی احتیاج ندارد بلکه به تخصص رسانه ای نیازمند است. به عبارت دیگر تنها استدلالهای پشت یک اقدام درست کافی نیست بلکه ظرف انتقال پیام نیز از اهمیت بسزایی برخوردار است و گاه ظروف مختلف اقتضائات خاصی را در انتقال پیام به همراه دارند. واقعاً کدام مسئولی را دیده اید که از ابزار رسانه برای انتقال پیام خود به خوبی استفاده کند؟
در جشنواره فیلم فجر سال قبل جوانی با سن کم توانست انبوهی جایزه را از آن خود کند. این امر فارغ از این که چه دلالت های مختلفی دارد حداقل واجد این دلالت است که نسل جدیدی در کشور وجود دارند که اگر مجال یابند می توانند قدرت خلاقه خود را برای بهبود امور به کار گیرند. مسئولان هر سازمان باید به فکر باشند تا راه را برای ورود و همکاری نسل جدید در بخش های روابط عمومی باز کنند و مراقب باشند تا نسلی که به تکرار کلیشه ها عادت کرده است مانع فعال شدن این خلاقیت ها نشود
منتشره در سایت الف، 18 بهمن 1395