2016-05-04
اخیرا تلویزیون بی بی سی مستندی با نام مدافعان اسد پخش کرد که در آن موضوع اصلی نقش نیروهای افغان در مقابله نیروهای مخالفین دولت سوریه بود. چیزی که قابل انکار نیست آنست که تعداد زیادی از افغانی ها در قالب لشکر فاطمیون در سوریه حضور دارند و در کنار نیروهای ایرانی، پاکستانی و عراقی با معارضان چندملیتی مخالف دولت حاکم مقابله میکنند. این مستند از خلال مصاحبه با چند نفر افغانی که ادعا میکنند سابقه حضور در سوریه را داشتهاند شکل گرفته است. پیامی که این مستند میخواهد منتقل کند این است که حکومت ایران معادلهای را ایجاد کرده که افغانیهای مقیم در کشور ایران، ناگزیر از انتخاب حضور در جبهه سوریه شوند. از این دید این مستند، این معادله به این صورت است که شرایط اقامت قانونی و عزتمندانه از افغانیهای مقیم ایران دریغ میشود و در مقابل وعدههای سخاوتمندانهای برای حضور آنها در سوریه داده میشود. افغانیها که در شرایط موجود افغانستان امکان زندگی ندارند و در عین حال تداوم وضعیت نامطلوب در ایران را چندان ارزشمند قلمداد نمیکنند با سودای کسب مواهب مادی وعده داده شده توسط یگانهای نظامی به نبرد سوریه جذب میشوند و خیلی از آنها نیز با کشتهشدن در درگیریها نهایتاً از کسب وعدهها باز میمانند. بی بی سی میخواهد غیرمستقیم این پیام را منتقل کند که حضور در نبرد سوریه یک بیزنس پر ریسک است که پیش روی افغانها گذارده شده است و این بیزنس پرریسک در مقایسه با شرایط نامطلوبی که آنها در ایران دارد بسیاری را اغوا کرده است. به عبارت دیگر این مستند میخواهد چنان وانمود کند که در میان افغانها انگیزه مذهبی برای حضور در سوریه یا وجود ندارد و یا اگر وجود هم داشته باشد ناچیز است و در حاشیه انگیزه مادی است.
پیش از نقد باید به یک مقدمه اشاره کرد و آن مقدمه این است که به ندرت پیش میآید یک دیدگاه صددرصد غلط باشد. دیدگاهها برای اینکه بتوانند هوادار بیابند باید بخشی ولو کوچک از واقعیت و حقیقت را در بر داشته باشند و بعد حول آن مقدار از حقیقت، دیدگاههای ناحق خود را شاخ و برگ دهند. آن بخش از حقیقت که در این مستند وجود داشت این بود که ما ایرانیها نه قانون مناسبی برای مواجهه با مهاجرین قانونی و غیرقانونی داریم و نه به لحاظ فرهنگی مردم ما یادگرفتهاند که با مهاجرین خارجی رفتار مطابق با اصول انسانی و قانونی و شریعت اسلامی داشته باشند. به همین دلیل هم در سطح قانون و هم در سطح فرهنگ با خلاء جدی مواجه هستیم و این امر صعوبت و دشواریهای زیادی برای افغانهای مقیم ایران ایجاد کرده و شاید بسیاری از ما این رنجها بیاطلاع باشیم. یکی از این موارد تحصیل کودکان افغان است و این مشکل تا آنجا بالا گرفت که بالاخره رهبری در سال قبل شخصاً به مسئله تحصیل دانش آموزان افغان ورود کرد و دستور داده شد که هیچ کودک افغان از تحصیل جا نماند. نهادهای رسمی ما قبل از این مداخله نتوانسته بودند مسئله تحصیل کودکان افغان را از منظر شرعی و انسانی حل و فصل کنند و شکر خدا ورود رهبری به این موضوع موجب حل مسئله و خشنودی همه کسانی شد که دغدغه حل مهاجران افغان را دارند. واقعیت دوم این است که اگر کسی به سوریه برود و آنجا بجنگد حقوق می گیرد. این امر نه قابل انکار است و نه چیزی است که از آن خجالت کشید. به عکس اگر نیروهایی را به صرف عقیده مذهبی به نبردی برد ولی از آنها حمایت مالی نکرد محل سوال است و مصداق سوءاستفاده خواهد داشت. اینکه دستمزد پرداختی برای حاضرین در نبرد سوریه چقدر است و کم و کیف آن چگونه است، بر نگارنده آشکار نیست اما روشن است که این دستمزد نباید ناچیز باشد چرا که ریسک و صعوبت این کار چنان زیاد است که با دستمزدهای بالا نیز توجیه اقتصادی نمییابد چه رسد به دستمزدهای کم.
دو مغالطه در مستند بی بی سی وجود داشت. مغالطه اول در آنجا بود که میگوید چون به رزمندگان سوریه حقوق پرداخت میشود پس انگیزه معنوی در کار نیست! این حرف مثل این میماند که کسی بگوید چون در حسینیه و مساجد شام داده میشود پس انگیزه افراد از شرکت در مراسم عزاداری شام خوردن است! برای همه ایرانیان روشن است که کمتر کسی برای شام به حسینیه میرود و انگیزه اصلی بهرهمندی از معنویت موجود در این مراسم است. البته همه دست اندرکاران یک حسینیه میدانند که حسینیه بدون شام نیز کم رونق است ولی معنای آن این نیست که شام انگیزه اصلی است و معنویت خواهی انگیزه فرعی!!! بلکه مسئله برعکس است. انگیزه اصلی معنویتخواهی است و انگیزه مکمل، انگیزههای مادی! در قضایای حضور لشکر فاطمیون متشکل از برادران افغان نیز انگیزه اصلی، انگیزههای دینی است و بر همه افراد منصف کاملاً روشن و آشکار است که دستمزدهای پرداختی نمیتواند هیچ کس را متقاعد کند که جان خود را در دست بگیرد و در مقابل موجودات درندهای چون داعش و جبهه النصره قرار دهد. آنچه انگیزه اصلی است آن چیزی است که بی بی سی نمیخواهد آن را به رسمیت شناسد و به آن اشاره کند و برای همین صرفاً به انگیزههای جانبی و حاشیهای یعنی دستمزد و وعدههایی که بابت حضور در سوریه یا شهادت در این مسیر داده شده میپردازد. فراموش نکنیم که یک راه مغالطه، اصل نشان دادن امور فرعی و فرع نشان دادن امور اصلی است و این دقیقاً کاری است که این مستند انجام داده است.
مغالطه دوم مربوط به نام مستند است. نام این مستند مدافعان اسد گذاشته شده تو گویی کسانی که به سوریه میروند فدایی شخص اسد یا حزب بعث سوریه هستند. واقعیت امر این نیست ولی تهیهکنندگان این برنامه نمیخواهند به این واقعیت تن دهند. کسانی که به سوریه میروند و در مقابل مخالفین حکومت سوریه میجنگند انگیزه مذهبی و سیاسی دارند. انگیزه آنها یا مقابله با تکفیریهایی است که اگر مجال یابند شیعیان را قتل عام میکنند یا کسانی است که اگر حاکم شوند به دستور دولتهای منطقه سیاست خاورمیانه آمریکا و اسرائیل را پیاده خواهند کرد. کسانی که داوطلبانه به سوریه میروند فدایی بشار اسد نیستند ولی میدانند که ثمره جانفشانی آنها به کاسه بشار اسد ریخته میشود. حتی بسیاری از آنها مخالف سلطه چند دهه حزب بعث سوریه هستند ولی یک نکته را به خوبی فهمیدهاند و آن نکته این است که جرم اساسی بشار اسد از دید غربیها حاکمیت تک حزبی حزب بعث سوریه نیست بلکه همراهی حکومت سوریه با جریان مقاومت در برابر اسرائیل است. آنها به خوبی میدانند که اگر حاکمیت سوریه در مقابل جریان مقاومت قرار میگرفت نه تنها در کانون عداوت غرب و کشورهای منطقه قرار نمیگرفت بلکه احتمالاً هر جنایتی هم که میکرد نادیده گرفته میشد کما اینکه هم اکنون کسی کاری ندارد که در کشورهای حاشیه خلیج فارس و اردن به لحاظ سیاسی و حقوق بشر چه میگذارد. بنابراین آنها نه برای دفاع از بشار اسد بلکه برای دفاع از حرم و مقابله با اسرائیل است که در میدان نبرد حضور دارند. تردیدی نیست که جای تاسف است که مسلمانان به جای اینکه در مقابل اسرائیل متحد شوند در بازی گرفتار شدهاند که در مقابل هم صف آرایی کردهاند و امیدواریم روند اوضاع به سمتی رود که این مسلمان کشی متوقف شود. سرلشکر همدانی در یکی از مصاحبههای خود عنوان کرده بود که رهبری به ایشان گفته بود که سعی کنید پیروزیها با حداقل تلفات به دشمن باشد زیرا هدف بالا بردن تلفات در میان کسانی که انگیزههای دینی و اسلامی ولی جهت گیری غلط دارند نیست!
حتی اگر خوشبینانه تصور کنیم که تهیه کنندگان این مستند سوء نیت نداشتهاند اما گرفتار تصور غلط و استدلالهای نادرست شده اند یک سکانس این مستند قابل چشمپوشی نیست و آن مربوط به صحنهای است که نشان میدهد مخالفان اعلام کردهاند حاضرند 4 نفر از اسرای افغان را مبادله کنند اما این مستند بدون ذکر درخواست مورد ادعای آنها در قبال این آزادی به این امر بسنده کرده که سپاه این پیشنهاد مبادله را رد کرده است. چنین طرحی موضوعی صرفاً با این انگیزه است که بگوید مسئولان امر دغدغهای نسبت به اسرای افغان ندارند و از افغانها استفاده ابزاری میکنند. اگر این مستند میخواست جانب انصاف را نگه دارد باید میگفت که مخالفان چه تقاضاهای گزافی در قبال آزادی این چهار نفر داشتند و آیا هیچ عقل سلیم دیگری حاضر میشد چنین مبادله ای را بپذیرد؟ آیا این عدم مبادله صرفا مربوط به اسرای افغان بوده است؟ متاسفانه هم اینک دو یا سه ایرانی و چند نفر از حزب الله نیز در دستان مخالفان سوریه اسیر هستند و اینکه آنها تا کنون مبادله نشدهاند به این معنی نیست که مسئولان امر دغدغهای نسبت به آنها ندارند بلکه شرایط قابل قبول برای یک سازش جهت مبادله فراهم نشده است و هرگاه مثل سابق چنین شرایطی فراهم شود حتما این مبادله صورت خواهد گرفت. عدم مبادله این افراد نیز نشان میدهد که تبعیضی میان رزمندگان وجود نداشته و این مستند ناحق و ناروا و مغرضانه سعی کرده تا نژادپرستی و تبعیض نژادی را به مسئولان نظامی امر منتسب کند.
شاید نباید از بی بی سی انتظار داشت در قبال مخالفان انصاف را رعایت کند ولی از همین مستند نیز میتوان درسی آموخت. پیامی که ضروری است از این مستند بگیریم آنست که باید اصلاح قوانین و رویههای موجود در کشور در قبال مهاجران افغان را جدی بگیریم تا نه تنها شرط برادری و انسانیت را در قبال ملتی که قرنها همسایه ما بوده و خواهد بود ادا کنیم بلکه بهانه به دست کسانی ندهیم که بخواهند با مغالطه و سفسطه، ایثارها، شهادت طلبیها و جان فشانی های مجاهدین افغان را وارونه جلوه دهند. به باور من در جهانی زندگی میکنیم که تقاضای انصاف از دیگران تقاضایی خیالبافانه است ولی ما نباید اقدامی کنیم که بهانه به دست دیگران دهد تا مجالی برای مانور و تبلیغات علیه ما پیدا کنند.
منتشره در سایت الف به تاریخ چهارشنبه 15 اردیبهشت 1395