2015-06-21
حتما به این سوال اندیشیدهاید که آیا ایران و آمریکا میتوانند با هم کنار بیایند؟ آیا تفاوتهای ذاتی میان این دو نظام سیاسی وجود ندارد؟ اگر دارد این تفاوتها موجب نمیشود که تفاهمی بین آنها شکل نگیرد؟ آیا این تفاهم منوط به عدول از مواضع قطعی سیاسی است؟ حتی اگر عدول از مواضع قطعی سیاسی صورت گیرد، مسئله حل خواهد بود و آمریکا حاضر به انعقاد یک رابطه منفعتآمیز با ایران میشود؟ به خاطر داریم که بعد از گفتگوی تلفنی میان اوباما و آقای روحانی جوکهایی ساخته میشد که آخر هفته به نیویورک برویم یا شمال و چه لباسی بپوشیم. آیا این فرآیند، فرآیندی مستقیم و ساده است که در کوتاه مدت قابل انعقاد باشد؟ اینها سوالاتی است که در ذهن همه ما وجود دارد و طبیعی است به دنبال آن هستیم که راهی برای پاسخ به آنها بیابیم. شاید یکی از بهترین منابع برای کسب اطلاعات و آماده کردن ذهن در این زمینه کتاب چین نوشته هنری کیسینجر باشد.
محور اصلی این کتاب چگونگی شکلگیری رابطه سیاسی بین آمریکا و چین در زمان نیکسون و پویاییهای این رابطه تا دوره اوباماست (تا ابتدای دوره اوباما). شاید برای نسل کنونی مشخص نباشد که نظام کمونیستی چین در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم شاید ایدئولوژیکترین کشور کمونیستی جهان بود و شوروی را به دلیل داشتن رابطه سیاسی و دیپلماتیک با آمریکا سرزنش میکرد. حتی در جنگ کره، چین با آمریکا رودررو شد و مستقیما با یکدیگر جنگ کردند. از قضا شروع رابطه سیاسی بین این دو کشور در زمان نیکسون صورت گرفت که به خاطر ضدیت با کمونیسم در آمریکا معروف و سرشناس بود. لذا اینکه این دو کشور بتوانند با یکدیگر رابطه دیپلماتیک داشته باشند دورترین فرضی بود که به ذهن هر کسی میرسید اما تغییرات محیط بینالملل و اقتضائات سیاسی موجب شد تا نقاط اشتراکی ایجاد شود به رغم اینکه نقاط افتراق بسیار زیاد بود. کتاب به تفصیل دیدارهای پنهانی که مدتهای طولانی از طریق واسطهها صورت گرفت تا نهایتا دیدار رسمی نیکسون از چین را رقم زد شرح میدهد. از آنجا که کیسینجر خود از عوامل اصلی این رایزنیهای پنهانی و علنی بوده، شرح دقیقی از اختلافنظرها و راههای غلبه بر آن ارائه میکند.
برخلاف آنچه که تصور میشود رابطه آمریکا با چین پس از آن دیدار یک رابطه طبیعی نشد. عوامل و تحولات مختلفی رخ داد که مانع شد تا این رابطه به یک رابطه برگشت ناپذیر تبدیل شود. در واقع میتوان ادعا کرد که از 1972 تا سال 2001 که چین به سازمان تجارت جهانی پیوست، رابطه چین و آمریکا یک رابطه طبیعی همانند رابطه با دیگر کشورها نبود و در مواقع متعددی این احتمال میرفت که روابط به کلی گسسته شود. درگیری نظامی در مورد تایوان، روی کار آمدن ریگان، وقوع حوادث تیان آن من و تحریم چین توسط آمریکا، سقوط اتحاد جماهیر شوروی و بلوک شرق، اولویت یافتن حقوق بشر در زمان کلینتون، ...همه و همه از جمله حوادثی بودند که گاه این رابطه را به مرز گسست میکشاندند.
حسن کتاب در چند امر است. نخست آنکه نویسنده تاریخ چین از اواسط قرن 19 تا کنون را به خوبی شرح میدهد و نشان میدهد که ذهنیت سیاستگذاران چینی در چه بستر تاریخی شکل گرفته است. دوم آنکه نویسنده تلاش کرده در هر تصمیم کلان سیاست مداران چینی، شوروی و آمریکایی، معادلات هزینه و فایده را برای خواننده تشریح کند. نهایتاً آنکه چون کسینجر خود در بسیاری از این ملاقاتها حضور داشته روایت دست اولی از تکتک شخصیتهای درگیر در این مذاکرات ارائه میکند و ارزیابی خود از شخصیت آنها را نیز بیان میسازد.
کتاب نسبتا حجیم است حدود 700 صفحه اما چون لحن روایتگری دارد خواندن آن برای خواننده ساده میشود. مترجم در ارائه یک ترجمه روان و درست تقریبا موفق بوده است. البته در برخی موارد میتوان ایرادهایی گرفت اما در مجموع کیفیت ترجمه، خوب و قابل قبول است و معمولاً ترجمه بودن اثر خود را در حین خواندن آن نشان نمیدهد. در نهایت خواندن این کتاب را به همه علاقهمندان به مسائل بین الملل و سیاست خارجی توصیه میکنم.