تلگرام نوشته - 660
2017-01-03
• اوایل در قبال خطاهای سیاستگذاری احساس مسئولیت میکردم و تصور می کردم اگر در یک روزنامه یا سایت پرمخاطب سرمقاله بنویسم شاید به اصلاح وضعیت کمک کنم. متاسفانه تجربه نشان داد که این تصور کاملاً غلط است. تصمیم گیران و سیاستگذاران اصلا این مطالب را نمیخوانند و اگر کسی سودای تاثیرگذاری بر سیاستهای موجود را دارد باید آستین همت را بالا زند و به عرصه سیاست وارد شود. باید با تک تک افراد موجود در سیاست گفتگو کرد و ایده را برای آن تشریح نمود و آنقدر تکرار کرد تا یک ایده جا بیفتد و در دستور کار مسئولان قرار گیرد.
• با همه این حرفها پس چرا من و امثال من مینویسیم؟ پاسخ آن ساده است. نوشتن درمانی. من و امثال من جزو کسانی هستیم که با نوشتن شکفته می شویم و آرامش می یابیم. من به شخصه وقتی می بینم که خطایی در جامعه رخ می دهد و کسی در مورد آن مطلبی نمیگوید و یا تحلیلهای موجود غلط است و در عین حال تصور می کنم از دید خود تحلیل درستی در مورد آن دارم، سخت از درون تحت فشار قرار میگیرم و قرارم را از دست میدهم. وقتی مطلب را می نویسم و نشر می دهم احساس میکنم باری از دوشم برداشته شده است. دوست دارم تصورم را با تعداد بیشتری از آدمها به اشتراک گذارم اما اصل نوشتن برایم مهمتر است.
• اگرچه گفتم که مسئولان گوششان به حرفهای جدید و تحلیلهای جدید باز نیست ولی نظام کارشناسی و طبقه دانشگاهی جدید، حرفهای جدید را میخواند و به آن فکر میکند. لذا یک روزنه امید هست که در بلندمدت بتوان تغییری ایجاد کرد و در این تغییر سهیم بود. نگاه من به نسل خودم و نسل بعدی است نه نسل قبل. نسل ما نسلی غیرسیاسی، به لحاظ کارایی بهتر، به لحاظ پذیرش ایده های جدید بسیار باز و به لحاظ فرهنگی بسیار برونگرا، مدرن و صادق است ولی در عین حال به شدت تنبل است. من دوست دارم به سهم ناچیز خودم تلاش کنم تا این نسل که دیر یا زود مسئولیت جامعه را در دست می گیرد بتواند واجد فضایلی شود که دوست دارم. دوست دارم نسل جدید ما قضاوتهایش مثل گذشتگان نباشد. دوست دارم تا مثل آنها وقار را در سکوت و بی عملی نداند و به رسانه و فضای مجازی اهمیت دهد و قبول کند که قاعده بازی در ایران جدید متفاوت از گذشته خواهد بود. دوست دارم تا به سهم خود مانع شوم خیلی از روحیات، سنتها و خصوصیات بد نسل قبل به نسل ما و نسلهای بعد منتقل شود.
• شاید بگویید که با یک گل بهار نمی شود. بله بهار نمی شود اما اگر من گل خود را بکارم و شما هم گل خود را بکارید. اینطوری یک گلستان یا باغ گل که می توانیم ایجاد کنیم! ایران دارای گلستان و یک باغ گل بهتر از ایرانی است که گلستان و باغ گل نداشته باشد! گیریم که بهار به این سادگی و با این کارها به ایران نیاید اما ما از باغبانی، خود سرمست می شویم و می توانیم حداقل کسانی را سرمست کنیم. خدا را چه دیدی شاید بهار هم شد!
• بهره دیگر من از حضور 13 ساله در فضای مجازی یافتن دوستانی نادیده است. کسانی که اگر فضای مجازی و این ابزارهای رسانه ای و این حضور نبود هیچ وقت به هم نمی رسیدیم. در این فاصله زمانی هم اکثر آنها را ندیدم و نخواهم دید ولی هر از گاهی که دیداری حاصل می شود آدمی از یافتن همفکران امید و قوت قلب می گیرد. ایران عزیز ما جای عجیبی است و زیستن در آن در مقابل دشواریهایی که دارد شیرینی های غیرقابل وصفی نیز دارد و یکی از آنها یافتن انسانهای نیک خواهی است که با وجود آنها، آدمی به سعادت این کشور امیدوار می ماند. کسانی که بخشی از راه حل توسعه نیافتگی ایران عزیز هستند نه بخشی از مشکل آن و آرزومندم که من هم جزوی از این لشکر بی مدعا باشم. حضور در این فضا برای من، ابزاری برای یافتن و پیوند با چنین انسانهایی است.
https://telegram.me/ali_sarzaeem