تلگرام نوشته - 450
2016-11-16
نبرد حلب
یکی از موضوعات مورد علاقه من تحولات سوریه است و اخبار آنجا را از منابع مختلف به طور روزانه دنبال می کنم. با توجه به تسلط نسبی ام بر زبان عربی هر روز سایت عربی الجزیره را دنبال می کنم و از کانالهای فارسی و حزب الله لبنان روایت های این سمت را هم می شنوم.
الان اخبار روی کار آمدن ترامپ در کانون توجه رسانه هاست ولی یکی دو هفته قبل از آن موضوع حلب مطرح بود تا جایی که سوال مربوط به سرنوشت شهر حلب یا به قول غربیها Aleppo در مناظرات دو کاندیدا مطرح شد. حتی برخی دوستان من که در خارج از ایران هستند با عصبانیت از توحش روسها در بمباران حلب و فاجعه انسانی آن شهر سخن گفتند. واقعیتی که وجود دارد این است که در گذشته شرق حلب در دستان مخالفان دولت و غرب آن در دست دولت سوریه و متحدانش بود و نهایتاً فرمانده معروف سوریه معروف به ببر توانست به شکل غافل گیرانه ای حلقه محاصره حلب را از جایی که انتظار نمی رفت تکمیل کند و شرق حلب محاصره شد. با محاصره شهر رسیدن اسلحه و آب و غذا به شرق قطع شد و با توجه به جمعیت زیاد این بخش شهر، گرسنگی و کمبود مهمات مسئله اصلی گردید. در گام اول مسلحین تلاش کردند تا محاصره را بشکنند و با ارسال بهترین نیروهای خط شکن خود که عمدتاً قفقازیها و چینیها بودند توانستند روزنه ای ایجاد کنند ولی این کار دردی از آنها دوا نکرد زیرا این روزنه بسیار تنگ بود و مورد اشراف نیروهای متحد دولت سوریه قرار داشت و به همین دلیل تردد از آن غیرممکن بود. مضاف بر اینکه این دستاورد به قیمت سنگینی برای آنها حاصل شد و آن کشته شدن بیش از 1000 نفر از جنگجویان نخبه آنها بود.
دولت سوریه و متحدان برنامه خود برای پیش روی و فتح نهایی شهر را آغاز کردند. در وهله اول نیز مسیرهایی را برای خروج امن مردم تعیین نمودند. در اینجا بود که مسلحین تصمیم گرفتند که اجازه خروج مردم از شهر را ندهند زیرا با خروج مردم از شهر، سرنوشت آنها یا کشته شدن یا تسلیم بود. آنها مردم را به عنوان سپر انسانی نگه داشتند تا هر حمله از سوی دولت سوریه با تلفات مردم عادی همراه گردد. همزمان همه رسانه های عربی و انگلیسی در جهان و غرب به مسئله فاجعه انسانی شرق حلب پرداختند بدون اینکه به این بپردازند که واقعاً چه کسی عامل اصلی این فاجعه است. آنها در تفسیرهای یکسویه سبوعیت روسیه در بمباران مناطق شرقی حلب را عامل ایجاد تراژی حلب عنوان کردند ولی یک کلمه به این نپرداختند که خمپاره باران مناطق مسکونی غرب حلب توسط مسلحین به اقدامی عادی تبدیل شده بود. گویی مردم غرب حلب انسان نبودند و جانشان ارزشی نداشت.
از این دلخراش تر وضعیت دو شهر شیعه نشین فوعه و کفریاست. متاسفانه چند سال قبل که ارتش سوریه در وضعیت ضعف قرار داشت، با شکست از مسلحین و تقدیم شهر مهم ادلب به آنها، عقب نشینی یا فرار آنها چنان سریع و غیرمنتظره بود که فرصت نشد تا این دو شهر شیعه نشین تخلیه شود. لذا این دو شهر به علاوه دو شهر شیعه نشین دیگر به نام نُبّل و الازهرا توسط سلفی های تکفیری محاصره شد. مردم این شهر می دانستند که شکست خوردن همانا و قتل عام مردان و به کنیزی رفتن زنان و دختران همان. به همین دلیل تا پای جان ایستادگی کردند که شهر تسلیم نشود. خوشبختانه نبل و الازهرا با کمک نیروهای ایرانی و عراقی نهایتاً آزاد شد ولی فوعه و کفریا در قلب قلمرو مسلحین است و امکان آزادی آن نیست. به همین دلیل تنها هواپیماهای ارتش ایران است که هر از چند گاهی از آسمان آب، غذا و مهمات برای آنها ارسال می کند. این دوشهر چهار سال است که در محاصره هستند و با گرسنگی بی مانندی دست و پنجه نرم می کنند. کلیه تدارکات دارو و درمان بیش از یک سال است که تمام شده و تک تیراندازان مسلحین در اطراف کمین دارند و هر از گاهی یک کودک این شهر که به خیابان برای بازی می آید را هدف می گیرند. هرگاه مسلحین از دولت سوریه و متحدین در جاهای دیگر شکست می خورند تلافی اش را در آنجا در می آورند.
جالب اینجاست که در کل این چهار سال هیچ وقت مسئله این دو شهر به سرخط اخبار تبدیل نشد. جامعه جهانی به دلیل شیعه بودن آنها، وجود آنها را نادیده می گرفت توگویی که نیستند و جانشان اهمیت ندارد. حمله مسلحین به شوق کنیزگرفتن پیوسته ادامه داشت تا حزب الله لبنان دست به کار شد و توانست با موفقیت و تقدیم شهدای زیاد، دو تا از شهرهایی که مسلحین در آن حضور قابل توجهی داشتند را به محاصره در آورد یعنی مضایا و الزبدانی. در اینجا بود که راه برای مذاکره باز شد و قرار شد حملات متقابل متوقف شود و آذوقه و غذا به این شهرها برسد. باز هم در برابر هر 10 کامیون که برای شهرهای مسلحین می رفت دو سه کامیون برای شهرهای شیعه نشین می رفت که آنهم در راه غارت می شد. در یک نوبت کارتنهای خالی نهایتاً به مردم آن منطقه رسید. همین آب باریکه نیز مدتی است متوقف شده است.