تلگرام نوشته - 386
2016-10-27
در حضور حضرت مولانا
اخیرا انتشارات صراط یک سی دی از سخنرانی های دکتر سروش در مورد مولانا را منتشر کرده که سخنرانی های اخیر ایشان در مورد مولانا را شامل می شود. چند سخنرانی را گوش کردم و خصوصا از جلسه دوم سخنرانی مولانا و طبیعت بسیار لذت بردم و برخی نکات در مورد زندگی شخصی مولانا که شاید برای شما هم جالب باشد را آموختم که برای شما هم روایت می کنم.
• مولانا خیلی نماز می خوانده است و وقتی همسرش به شدت اهتمام او به نماز اعتراض می کند می گوید که عده ای در آن دنیا به شفاعت من دل بسته اند باید توشه ای برای این کار مهیا کنم.
• مولانا عمده اشعارش را به زبان فارسی گفته ولی معدود شعرهایی به ترکی و حتی یونانی دارد زیرا در آن زمان در قونیه مخاطبان یونانی و البته ترک هم داشته است.
• مولانا با مسیحیان مراوداتی داشته و گهگاه به صومعه ها و کلیساهای آنها می رفته و گاه شب در آنجا می مانده است.
• مولانا فرد لاغر و زردرویی بوده و خیلی اهل غذا خوردن نبوده است.
• وقتی که شمس برای همیشه از پیش مولانا رفت مولانا به دنبال او می گشت و اخباری مبنی بر مرگ شمس را برایش می آوردند. روایت شده که مولانا بر بام خانه اش را می رفته و این دو بیتی را می خوانده
که گفت که آن زندهٔ جاوید بمرد/که گفت که آفتاب امید بمرد
آن دشمن خورشید در آمد بر بام/دو دیده ببست و گفت خورشید بمرد
• مولانا مثنوی خود را چیزی بیش از یک کتاب عادی می دانسته و این در مقدمه مثنوی هم آمده و صفاتی که قرآن برای خودش ذکر کرده را برای مثنوی ذکر کرده است. یک بار فرزندش شاید به تمسخر یا اعتراض می گوید که برخی مثنوی را به قرآن تشبیه می کنند. مولوی بر می آشوبد و نهیب می زند و می گوید که ای خر چرا نباشد!
• مولوی دریا را نماد آشکاری از خداوند می دانسته است. وقتی آدمی به کنار دریا می رود ناخودآگاه مدهوش عظمت دریا می شود و سکوت بر می گزیند. بی کرانگی دریا و بی شکلی آن یادآور عظمت و غیرمادی بودن خداوند است. در درون دریا اقسام گنجها، رازها، اسرار و چیزها هست ولی روی دریا آرام است ولی وقتی دریا خروشان می شود رعب و ترس آن بر دل آدمی سرازیر می گردد.
• مولانا نه تنها دریا را دوست داشته بلکه ماهیان دریا و مرغابی ها را هم دوست داشته است دلیل آن این است که آنها نیز با دریا انس دارند. ماهیان برای مولانا خیلی مهم بوده اند زیرا همه چیزشان دریاست. غذای شان، تخت خوابشان، دارویشان، هوایشان، تفریح شان همه و همه در دریاست. مولوی می گوید اولیای خدا هم نزد خداوند چنین اند غرق او می شوند و تنها از او زنده می شوند. به یاد آوریم که حضرت عیسی نیز خود را ماهی گیر خطاب می کرد!
• مولانا خیلی به کوه توجه نداشته و در اشعارش حضور ندارد. همچنین شراب چندان در شعر مولانا نبوده است.
• فهم خوب مولانا منوط به شناخت عطار، سنایی و غزالی است و مولانا به صراحت گفته که «ما از پی سنایی و عطار آمدیم»
• از میان حیوانات آهو نیز برای مولانا مهم بوده و می گوید که شکارچی در ابتدا رد پای آهو را می گیرد ولی وقتی به او نزدیک می شود بوی نافه آهو به او کمک می کند تا به محل خود آهو برسد. مولانا گاه پیامبران را به آهوانی تعبیر کرده که بوی خدا را به مشام ما آدمیان می رساند.
• ایرانی ها چشم زیبا را به چشم آهو تعبیر می کنند ولی شعرای عرب به چشم گاو! واقعاً سلیقه را ببینید!
• شیر نیز برای مولانا نمادی از خداوند است. سلطان قاهری که پاسخگوی هیچ اقدام خود به هیچ حیوانی نیست و قدرت آن از همه بیشتر است. مولانا توصیف می کند صحنه ای که آهو با شیر روبرو می شود و چشم در چشم می شود. در این موقع آهو دیگر خشکش می زند و توان گام برداشتن ندارد. همین مواجهه میان مخلوقات و خداوند است. جالب آنست که در برخی مکاشفه عارفان خدا به شکل شیر ظاهر شده است.
https://telegram.me/ali_sarzaeem