مسیر سایت: وبسایت شخصی علی سرزعیم » نوشته های تلگرام » تلگرام نوشته - 148

تلگرام نوشته - 148

2016-05-31

اهميت –و احتمالا نقطه ضعف- كتاب در اين است كه مهم‌ترين مسائلي كه ما با آن درگير هستيم را به عنوان مثال ذكر مي‌كند. بخشي از اين مسائل مديريتي، بخشي سياسي، بخشي اقتصادي و بخشي نيز اجتماعي است. به طور مثال ازدواج و طلاق، باروري، چند همسري، بحث يارانه، بحث‌هاي سياسي مثل داعش، بحث مهم نرخ بهره، قيمت‌گذاري، دموكراسي، اعدام مواد مخدر، بحث مهم اتوبان‌سازي، كوپن فروشي، سهميه‌بندي، اجراي طرح‌هاي بي‌فايده در شهرهاي مختلف، حتي بحث‌هايي در حوزه فلسفه مثل عدالت، سياست، نامزدي انتخابات و... همه اينها نشان مي‌دهد كه كتاب به دنبال حل اين مسائل نبوده بلكه به دنبال طرح يك ايده روشن از يك بينش اقتصادي بوده كه به اعتقاد من بينش زندگي ماست. ما در عمل بر اساس آن بينش زندگي مي‌كنيم اما آن را بيان نمي‌كنيم. به طور مثال وقتي كه ازدواج مي‌كنيم شايد درباره مهريه يا جهيزيه يك چيزي را مي‌گوييم اما وقتي يك دانشمند آن را تحليلي مي‌كند همان تحليل اقتصادي آن را انجام مي‌دهد اما نقطه ضعف كتاب نيز همين جاست؛ شايد بهتر بود برخي از مثال‌ها زده نمي‌شد؛ مثال‌هايي كه بينش اقتصاد و بينش هزينه فايده حداكثر بتواند ٣٠ درصد واريانس را تفسير كند. مثال درست ديگري كه در كتاب آمده، درباره اثر درآمدي و اثر جانشيني است. درباره اثر درآمدي و اثر جانشيني اتفاقي كه مي‌افتد توضيح مي‌دهد اما مشخص نمي‌كند كه وقتي من و ايشان با چنين چيزي مواجه مي‌شويم نهايتا يك واكنش ثابت را از خود بروز نمي‌دهيم. اين به فرهنگ ما برمي‌گردد، فرهنگ اينجا نقش خود را بروز مي‌دهد اما نمي‌تواند اصل قاعده را تغيير دهد. تجديدنظر در قواعد بازي براي افزايش اثرگذاري اين كتاب و براي اينكه جاي ابهامي براي خواننده باقي نماند بهتر بود از مثال‌هايي كه مي‌توانست منشا ابهام شود پرهيز كرده يا با احتياط رفتار مي‌شد. به طور مثال، خيلي خوب است مثال خانواده را زد اما چون همه ما با آن درگير هستيم هر كسي ممكن است بر اساس جزيياتي فكر كند اين مثالي كه آورده شده اينگونه نيست و ممكن است عوامل ديگري موثر باشد. يا براي فهميدن اينكه چرا داعش اسراي خود را مي‌كشد ايده‌هاي خوبي اينجا مطرح شده اما ممكن است دلايل و عوامل ديگري نيز داشته باشد كه اگر كسي نخواهد اين را بپذيرد به آنها استناد كند و از كنار اين بگذرد يا قسمت‌هايي از كتاب لازم به توضيح بيشتر دارد، به طور مثال درباره قيمت‌گذاري، ما مي‌فهميم كه چرا وقتي چيزي به شكلي كه گفته شده قيمت‌گذاري يا سهميه‌بندي مي‌شود ايراد پيدا مي‌كند اما ممكن است كسي از قيمت‌گذاري شير با يك منطق كاملا متفاوت دفاع كند. به نظر مي‌رسد كه حتما بايد اين نوع مثال‌هايي كه ناقض منطق كتاب يا استثنا بر منطق كتاب است تصحيح شود زيرا اين مثال‌ها منطق كتاب را رد نمي‌كنند اما كساني كه اصل مطلب را ناديده بگيرند خيلي راحت مي‌توانند به اين استثناها استناد كنند. اما در مجموع كتاب بسيار خوبي است، آقاي دكتر در يادداشت‌ها و مسائل ديگر خود در واقع با اين زندگي مي‌كنند، كتاب اقتصاد براي ايشان يك كتاب درسي نيست كه يك عده دانشجو آن را بگيرند و بخوانند، در برخورد روزانه آنها و تحليل مسائل از آن استفاده مي‌كنند و همين اهميت دارد و اگر بتوان اين بينش اقتصادي را كه در واقع يك نوع بينش زندگي براي ما است در جامعه رواج داد درك درستي از ان پيدا كنيم، شايد بتوان اميدوار بود كه در تصميم‌هاي بعدي‌مان حداقل تفاهم‌هايي داشته باشيم اما برداشت من اين است كه اهميت كتاب در اين است كه به خواننده نشان مي‌دهد شما به عنوان يك فرد نمي‌توانيد بر خيلي از مسائل غلبه كنيد يعني وقتي يك ساختار وجود دارد، بايد در اين ساختار بازي كنيد. مجموعه افراد مبتني بر يك ساختار تصميم‌گيري مي‌كنند. بنابراين من فكر مي‌كنم بايد نسبت به اصلاحات ساختاري يعني قواعد بازي يك تجديد نظر اساسي صورت گيرد. استاد مصطفی ملکیان