تلگرام نوشته - 1201
2017-05-22
ارزیابی دوم خرداد 76 پس از 20 سال (ادامه)
4- خطای دیگر اصلاح طلبان این بود که به مضمون شعار اصلاح طلبی و تقابل با روشهای انقلابی پای بند نبودند. اصلاح طلبی یعنی سازشکاری یعنی در عرصه سیاست مسائل را ناموسی نمی کنیم و حاضریم امتیازی دهیم تا امتیازی به دست آوریم و اینگونه بدون تحمل خشونت جامعه را گام به گام به پیش می بریم. این نگاه متاسفانه غایب بود و فضا چنان تند و هیجانی شده بود که هر امتیازدهی خیانت قلمداد می شد. معنای دیگر اصلاح طلبی مقدس نبودن افراد و سیاستمداران و اقدامات آنها و پذیرش نقد است ولی فضای جامعه توسط روزنامه ها و فعالان سیاسی به سمتی رفت که هیچ نقدی بر دولت پذیرفته نمی شد و همه صداهای منتقد در درون جریان اصلاحات به چوب اینکه نباید آب به آسیاب دشمن ریخت نواخته می شدند یا از ترس متهم شدن به مخالفت با اصلاحات ساکت می شدند. این قضیه یادآور طنزی است که می گویند مسلمانی مسیحی شد و درون کلیسا در حال تلقین اوراد مربوطه بود. ناگهان برق کلیسا می رود و بعد می آید و آن فرد ناخودآگاه صلوات می فرستد! اصلاح طلبان ما اگرچه در کلام پیوسته تکرار می کردند دوره انقلابی گری گذشته اما هنوز نتوانسته بودند خود را از انقلابی گری دور کنند. مطالبه خواسته های بزرگ و سریع تنها با انقلابی گری و دنبال کردن خواسته های کوچک ولی پیوسته با مشی اصلاح طلبانه سازگار است.
5- دوره دوم خرداد 76 تا بسته شدن مطبوعات را دوره بهار مطبوعات و رستاخیز روشنفکران می خوانند اما این نیمه پر لیوان را دیدن است. نیمه خالی این لیوان ضعف شدید سیاستمداران جناح چپ بود. از آنجا که سیاستمداران اصلاح طلب ضعیف بودند روزنامه نگاران در نقش افراد تعیین کننده فضای سیاسی ظاهر شدند. به جای آنکه سیاستمداران محتوای سیاست را تعیین کنند آنها دنبال روی روزنامه نگاران و روشنفکران می شدند و گاه ناگزیر می شدند به دنبال روشنفکران به عرصه مناقشات نظری و عقیدتی وارد شوند. همه این بساط غلط بود! نه روزنامه نگار و نه روشنفکر نمی توانند جایگزین سیاستمدار شوند. سیاستمدار باید به پیش رود و روزنامه نگار اخبار و دیدگاه های وی را تحلیل کند نه بر عکس. حضور روشنفکران که اثرات مخرب تری داشت و تبدیل مناقشات سیاسی به مناقشات ایدئولوژیک را تشدید کرد. روشنفکران عموما چون در سیاست کم تجربه هستند و چون ارتباطات اجتماعی کمتری دارند و شناخت خوبی از جامعه ندارند زود امیدوار و زود ناامید می شوند و وقتی روشنفکران میدان دار شوند این امیدهای واهی و ناامیدیهای سریع به سرعت به جامعه هوادار اصلاحات نیز تزریق می شد.
6- خطای کلیدی و مهم دیگر اصلاح طلبان اصرار شدید آنها بر نامزدی مجدد آقای خاتمی در سال 1380 بود. آقای خاتمی صریحا عدم تمایل خود را به نامزدی مجدد و قبول رهبری تعارضهای سیاسی اعلام کرده بود ولی اصلاح طلبان دنبال یک برد راحت بودند ولی راههای آسان لزوما راههای درست نیستند. طرح یک شخصیت جدید که آمادگی بیشتری برای پیشبرد پروژه اصلاحات داشت می توانست برای بلندمدت اصلاحات مفیدتر باشد ولی روشن است که کسب پیروزی در انتخابات کار آسانی نمی شد. اصلاح طلبان گزینه آسان را انتخاب کردند ولی آقای خاتمی دیگر انگیزه و انرژی لازم برای جنگیدن روی شعارهای اساسی دوم خرداد را نداشت. البته بر ایشان حرجی نیست چون صراحتا عدم تمایل خود را اعلام کرده بود و حتی با گریه در هنگام ثبت نام آن را علنی کرد ولی او را مجبور به ادامه راه کردند.
7- ماحصل این اشتباهات آن شد که پروژه دوم خرداد ابتر و ناقص ماند و در اینجا نیز مثل خیلی از امور انجام یک کار نصفه نیمه و ناموفق بدتر از عدم شروع است. جامعه ایران که حاضر به قبول و تحمل آقای ناطق نوری با آن کابینه نشد به احمدی نژاد تن داد. به اعتقاد من چندان بیراه نمی گویند که آمدن احمدی نژاد محصول پروژه ناتمام دوم خرداد بود. دوستان دوم خردادی به اعتراض می گویند که دوم خرداد با همه ناکامی هایش اثرات فرهنگی عمیقی برجای گذاشت چون مفاهیم مدرن از زبان رئیس جمهور به آحاد جامعه منتقل شد. در این مواقع است که می گویم میان شما و کسانی که می گویند فرهنگ باید توسط سیاست ساخته شود فرقی نیست! همه کسانی که تصور می کنند باید فرهنگ را مهندسی کرد و از سکوی سیاست می توان برای تغییر فرهنگ استفاده کرد در این اشتباه شریکند. چه کسانی که می گویند باید از سیاست برای مدرن کردن جامعه استفاده کرد و چه کسانی که می گویند باید از سیاست برای اسلامی کردن جامعه استفاده کرد. به اعتقاد من هر دو در خطا هستند. فرهنگ را نهادهای اجتماعی و غیردولتی می سازند و سوبسیدها و بودجه ها تاثیر زیاد و ماندگاری در فرهنگ ندارند. جامعه ما به قدری که با همت خود مردم توانست نهال نهادهای مدرن غیردولتی ایجاد کند مدرن شد و به قدری که نهادهای مذهبی غیردولتی را ایجاد و تداوم می بخشد مذهبی می ماند.
https://telegram.me/ali_sarzaeem