تلگرام نوشته - 1072
2017-04-26
ما و حمایتگرایی در تجارت خارجی-بخش سوم
مفروض این تحلیل آنست که دولت در اِعمال تعرفه و محدودیتهای تجاری موفق است اما آیا لزوماً این حرف درست است؟ واقعیت آنست که وقتی محصول خارجی نسبت به محصولات داخلی به لحاظ قیمت و کیفیت برتری دارد و تعرفه ها شدید و یا سهمیههای واردات کم باشد به صورت طبیعی پدیده قاچاق ایجاد میشود. پدیده قاچاق بیش از آنکه نشان دهنده یک جرم و اقدام غیرقانونی باشد نشان دهنده یک واقعیت اقتصادی است و این واقعیت اقتصادی آنست که مداخله دولت در عرصه سیاست تجاری صحیح نیست! ترجیح کالای خارجی توسط مصرفکنندگان داخلی انگیزه واردات غیرقانونی و غیررسمی را فراهم میکند. وقتی این ترجیح شدید باشد برای برخی افراد صرف میکند تا کالاها را به رغم هزینههای فعالیت غیرقانونی و قاچاق، به مصرفکنندگان برسانند. اگر سطح تعرفه پایین باشد افراد انگیزه ای برای قاچاق نخواهند داشت و ترجیح می دهند کالاها را به شکل قانونی وارد کشور کنند اما در این صورت حمایت لازم از کالاهای تولید داخل صورت نخواهد گرفت. اگر تعرفه بالا گذاشته شود تا حمایت زیاد از کالاهای تولید داخل صورت گیرد قاچاق شدید خواهد شد. معمولا مبارزه انتظامی با پدیده قاچاق نیز جواب نمی دهد زیرا جذابیت مالی قاچاق به حدی است که پرداخت رشوههای زیاد به نیروهای انتظامی و مسئولان گمرک را توجیه میکند. حتی وقتی که اقدامات انتظامی تشدید می شود و به تبع آن هزینه های قاچاق زیاد می شود، قیمت تمام شده محصولات خارجی زیاد می شود و این امر دو اثر متضاد به همراه دارد. از یک سو قیمت بالای محصولات خارجی قاچاق تقاضا برای آنها را کم کرده و بخشی از تقاضای داخلی را به سمت کالای تولید داخل معطوف میکند. از سوی دیگر وقتی که قیمت محصولات خارجی قاچاق زیاد شود ممکن است جذابیت قاچاق اتفاقاً زیاد گردد. به همین دلیل این مبارزه برخلاف آنچه که در ابتدا به نظر می رسد به سادگی شدنی نیست.
گاه توصیه میشود که واردات کالاها تنها به اقلامی محدود شود که در داخل تولید نمیشوند و واردات کلیه کالاهایی که در داخل مشابه آنها ساخته میشوند محدود یا ممنوع گردد. تمام اشکالات پیش گفته در مورد این دیدگاه نیز مطرح است و علاوه بر آن با یک اشکال بزرگ اجرایی نیز همراه است. اشکال اجرایی بزرگ این ایده آنست که تعیین مرز وجود کالای مشابه کار سختی است. فرض کنید که شرکتی نیاز به قطعه ای دارد. در ایران مشابه آن ساخته می شود ولی لزومی ندارد که آن کالای مشابه دقیقا همان کاری را بکند که قطعه خارجی انجام می دهد. گاه به دلیل حساسیت کار و اهمیت موضوع اصلا نمی توان کالایی که تقریبا شبیه کالای دیگر است را به جای آن استفاده کرد. به همین دلیل تشخیص این که آیا کالایی خارجی در داخل مشابه دارد یا نه تا حدودی به قضاوت شخصی مسئولان ذیربط بستگی دارد و همین امر پای فساد را باز خواهد کرد و مشکلاتی را برای تولیدکنندگانی که نهاده های تولید و یا ماشین آلات سرمایه ای را از خارج تامین می کنند بوجود خواهد آورد.
در پایان اشاره به یک نکته اهمیت بسزایی دارد و آن این است که حمایتگرایی در شرایط خاصی میتواند قابل دفاع باشد. توسعه کشورهایی مثل کره جنوبی با مساعدت سیاست های تجاری مشوق تولید و نوعی از حمایتگرایی ممکن شد. این حمایتگرایی باید کاملاً هدفمند و مشروط باشد. هدفمند به این معنی که تنها در بخشهایی صورت گیرد که تصور میرود اقتصاد میتواند مزیت نسبی یا رقابتی داشته باشد و نباید به صورت فراگیر اعمال شود. نکته دوم این است که این حمایتگرایی باید مشروط و عملگرایانه باشد یعنی برای دولت مشخص باشد که تا چه زمانی این حمایت اعمال خواهد شد و دقیقا منظور از موفق یا ناموفق بودن یک حمایت چیست؟ معمولاً صنایعی که مشمول حمایت میشوند گروههای ذینفعی تشکیل میدهند تا حمایتگرایی به بهانههای مختلف تداوم یابد. رویکرد دولت باید کاملاً روشن باشد که تحت چه شرایطی این حمایت ادامه خواهد یافت و یا قطع خواهد شد و دولت به اجرای این پیش شرط ملتزم باشد. البته باید اذعان کرد که اجرای موفق این سیاست، کاری نسبتاً دشوار است و کشورهای موفق در اجرای این شیوه هنوز کم هستند و شاید نسخهای نباشد که همه بتوانند از آن دنبالهروی کنند.
https://telegram.me/ali_sarzaeem