2016-09-14
اخیرا کتاب بیست و سه گفتار درباره سرمایهداری نوشته ها جو چانگ توسط ناصر زرافشان و همچنینمیرمحمود نبوی و مهرداد شهابی ترجمه شده و به بازار کتاب عرضه شده است. اینجانب به عنوان یک دانش آموخته اقتصاد مطالب کتاب را بسیار مفید و ارزشمند ارزیابی کرده و خواندن آن را به همه دانشآموختگان اقتصاد با قید یک تذکر توصیه میکنم. این کتاب صراحت و طعنی گزنده نسبت به افرادی که به مقوله بازار آزاد رویکردی ایدئولوژیک دارند در پیش گرفته و به همین دلیل این توهم را ایجاد کرده که نویسنده شواهدی عرضه کرده تا نشان دهد که سازوکار بازار و اقتصاد مبتنی بر این سازوکار، نظامی مناسب برای اداره جامعه نیست. به همین دلیل کتاب مورد استقبال بخش چپ جامعه ایران قرار گرفته و آنها در جهت ترویج آن تلاش کردند. فارغ از اینکه انگیزه چپهای جامعه ایران از این کار چه بوده باید اصل این اقدام را ستود و از مطالب ارزشمند موجود در کتاب درسهای خوبی فراگرفت.
تذکری که باید هنگام مطالعه کتاب به آن توجه کرد آنست که نویسنده قصد ندارد تا با اصل نظام بازار آزاد مخالفت کند کمااینکه در مقدمه خود نیز به این امر اعتراف دارد. هدف اصلی نویسنده آنست که یک رویکرد خام و متعصبانه نسبت به این رویکرد داشته باشیم. علم اقتصاد به ما نشان داده که در برخی امور نظام اقتصاد بازار عملکرد درخشانی دارد و در برخی موارد دیگر که تحت عنوان شکست بازار قلمداد میشوند این سازوکار نمیتواند عملکرد مناسبی داشته باشد. به همین دلیل مداخله و تنظیمگری توسط دولت اهمیت ویژهای پیدا میکند. اخیراً جایزه نوبل اقتصاد به ژان تیرول داده شد چرا که وی نشان داد در چه مواردی چه نوع مداخلات دولت میتواند به بهبود عملکرد منتهی گردد. این به آن معنا نیست که باید اقتصاد بازار را به کلی نفی کرد و مالکیت خصوصی تولید را انکار نمود و به سوسیالیسم یا مارکسیسم پناه برد! کتاب با لحنی نسبتاً تند تلاش دارد خامی کسانی که متعصبانه و کورکورانه سازوکار اقتصاد بازار را در همه شرایط و موقعیتها راه حل اساسی میدانند نشان دهد. نکات جذاب و مثالهای خوبی که وی در کتاب به آنها اشاره میکند همگی به خواننده کمک میکند تا بهتر بتواند جزمهای نظری خود را بشکند و رویکردی علمیتر و غیرمتعصبانه به موضوعات اقتصادی پیدا کند. رشد سریع کشورهای شرق آسیا در دو دهه قبل زمینهای را فراهم کرد تا اقتصاددانان توسعه عملکرد دولتهای مداخلهگر در آن منطقه را مورد واکاوی قرار دهند و اثرات مثبت این مداخلات را ریشهیابی کنند. آنها در بررسیهای خود دریافتند که موارد شکست بازار فراگیرتر از چیزی است که آنها در ابتدا گمان میکردند. به همین دلیل اقتصاددانان توسعه دریافتند که در کشورهای توسعه دولتها میتوانند نقش ویژهای برای حرکت اقتصادشان به سمت توسعه ایفا کنند. شایان ذکر است که آقای ها جون چانگ از اساتید اقتصاد توسعه در دانشگاه کمبریج انگلستان است. در عین حال باید توجه داشت که ایشان تنها استاد اقتصاد یا ممتازترین اقتصاددان توسعه در جهان نیست و هر نکتهای که در کتابشان آوردند لزوماً مورد اجماع و اتفاق نظر اکثر اقتصاددانان توسعه نیست. بسیاری از نکاتی که ایشان در کتابشان مطرح کرده اند البته مورد قبول اقتصاددانان است اما نمیتوان این حکم را به همه مطالب کتاب تعمیم داد. باید توجه داشت که ایشان 23 مورد از مواردی که تحلیلهای مبتنی بر سازوکار بازار صادق نیست را برشمرده اند اما این به آن معنا نیست که طبق تصور چپهای ایرانی این سازوکار در هیچ موردی صادق نباشد و تحلیلهای مبتنی بر اقتصاد بازار به کلی ناکارا باشند!
شیوه طرح مباحث کتاب بسیار جالب و خواندنی است. در ابتدا تحلیلهایی که هواداران متعصب و ایدئولوژیک اقتصاد بازار مطرح میکنند را بیان کرده ولی بلافاصله بعد از آن موارد نقض آن استدلالها را مطرح میکند و سپس چارچوبی نظری جایگزینی بیان میکند و نشان میدهد چرا که نگاه خام هواداران متعصب سازوکار بازار نمیتواند در آن مورد درست باشد. توضیحاتی که نویسنده عرضه میکند بسیار بصیرتافزاست و به همین دلیل همه دانشآموختگان اقتصاد نیاز دارند با آن آشنا باشند.
طیف موضوعات مطرح در کتاب بسیار متنوع است. در بخشی از موضوعات نشان داده میشود که اولاً نظام اقتصاد بازار در یک بستر قانونی و حقوقی عمل میکند و تصور اینکه این سازوکار فارغ از چارچوبهای حقوقی باشد تصوری خام است. کتاب به خوبی نشان میدهد که برخی محدودیتها که بر فعال شدن سازوکار بازار اعمال میشود موجب میگردد تا کارایی اقتصادی در بلندمدت افزایش یابد.
سپس نشان داده میشود که در کشورهای توسعه یافته ملاحظات سیاسی و منافع بخشهای مختلف تا چه حد در تعیین سیاستهای اقتصادی نقش دارد و همه امور به سازوکار بازار محول نشده است. در بخشی دیگر از مطالب نشان داده میشود که دولت در کشورهای توسعه یافته نقش مهمی در موفقیت شرکتهای غربی در رقابت جهانی دارد و کشورهای در حال توسعه در غیاب چنین ایفای نقشی نمیتوانند از دام توسعه نیافتگی خلاصی یابند. کتاب به خوبی نشان میدهد که چرا بسیاری از مردم در کشورهای فقیر در تله فقر گرفتار میشوند و نمیتوانند از این وضعیت خلاصی یابند.
در بخشی از کتاب تحلیلهای مبتنی بر فرهنگ به عنوان عامل توسعهنیافتگی زیر سوال برده شده و یادآور میشود که در قرن نوزدهم نیز استرالیاییها ژاپنی ها و انگلیسی ها آلمانی ها را فاقد فرهنگ لازم برای توسعه قلمداد میکردند. همچنین در بخشی از کتاب یافته های حوزه اقتصاد رفتاری مبنی بر عقلانیت محدود و ضعف انسانها در تحلیل اطلاعات را برای زیر سوال بردن فرض عقلانیت کامل و نامحدود انسان اقتصادی به کار میگیرد.
در پایان خواندن این کتاب را به همه دانشآموختگان اقتصاد توصیه میکنم.
منتشره در سایت الف، 24 شهریور 1395