یکی از مشکلات جدی دانشگاههای ما، فاصله نسبتا زیاد در برخی علوم با مرزهای دانش است. اگرچه در حوزه فنی و مهندسی فاصله ناچیز است و کیفیت دانشگاههای ایران قابل مقایسه و رقابت با بهترین دانشگاههای اروپا و آمریکاست، اما در رشتههای علوم انسانی خصوصا در برخی رشتهها نظیر فاینانس (مدیریت مالی)، اقتصاد، مدیریت، حسابداری و ... بسیار چشمگیر است. آنچه که میتواند این فاصله را کم کند، فعالیت علمی اساتید و برنامههای دکترا هستند که بنا به فرض محقق در سطح عالی تربیت میکنند. امر دیگری که میتواند به کاهش این فاصله کمک کند، جذب دانشآموختگان خارج از کشور است چرا که آنها حاملین مفاهیم و تئوریهای جدیدی هستند که در دانشگاههای ممتاز تدریس میشود.
بنا به دلایلی که خواهد آمد متاسفانه هیچ کدام از این دو مکانیزم به خوبی کار نمیکند و اتکا صرف به این دو مکانیزم برای جبران عقبماندگی علمی در برخی حوزهها بیفایده است و در بهترین حالت زمان زیادی را طلب میکند در حالیکه کشور ما نیازمند آنست که در بسیاری از این زمینهها هرچه سریعتر خود را به روز نماید.
از یکسو در گذشته نظام پرداختهای موجود در دانشگاه و بازار کار به نحوی بوده که اکثریت اساتید فعالیت در خارج از دانشگاه در کنار تدریس را گزینه جذابتری یافتهاند و فعالیت علمی به شکل تحقیق و مطالعه توجیه اقتصادی نداشته است. طبیعی است که پیامد این امر بهروز نشدن استادان و کهنه شدن سیلابسهای درسی است. متاسفانه باید گفت تا زمانی که نسبت درآمد فعالیت در دانشگاه و بازار کار نسبتی منطقی نشود، راهحلهای مکانیکی نظیر الزام اساتید به بودن در دانشگاه در ساعات خاصی نمیتواند به این مسئله کمک کند. یکی از پیامدهای این مسئله آنست که اساتید از یک فرد محقق به یک فرد مدرس تغییر وضعیت دادهاند و الزام به چاپ مقاله موجب شده تا اساتید به جای فعالیت اصیل علمی به سوءاستفاده از موقعیت خود برای بهرهگیری از تلاش دانشجویان بپردازند. به عنوان مثال، دانشجویان عملا به شکل مستقل رساله خود را انجام میدهند اما چون به تایید استاد نیاز دارند نام وی را در مقالاتی که از رساله استخراج شده درج میکنند.
دورههای دکترا نیز در کاهش فاصله مذکور ناتوان هستند چرا که اولا اساتیدی که دانش به روز و پیشرفته در سطح دکترا داشته باشند در هر دانشکده معدود و کمتعداد هستند و هیچ دانشگاهی نیست که بهترین اساتید یک رشته در آنجا متمرکز باشند. ثانیا نظام دکترا در ایران به نحوی طراحی شده که فکری برای تامین مالی دانشجویان دکترا نشده است. در کشورهای اروپایی دانشجوی دکترا بودن یک شغل رسمی به حساب میآید و دانشجویان دکترا پژوهشگران رسمی دانشگاه میشوند و حقوق دریافت میکنند. تحصیل در مقطع دکترا بدون داشتن بورسیه در اروپا و آمریکا امری نادر است. دلیل این امر آنست که اساسا تحصیل در مقطع دکترا امری تمام وقت است و دانشجوی دکترا باید تمرکز زیادی روی موضوع تز داشته باشد تا بتواند یک نوآوری علمی ایجاد کند و در پیشبرد دانش مشارکت داشته باشد.
در بسیاری از کشورهای اروپایی دورههای دکترا سعی میکنند با دعوت از اساتید به نام سطح علمی دوره را بالا نگهدارند و دانشجویان را از مطالب جدید بهرهمند سازند. این اقدام منوط به پرداختهای نسبتا زیاد به هرکدام از اساتید معروف دنیا است که بعید است از توان مالی تکتک دانشگاهها برآید.
مشکل دیگری که بر مشکلات فوق افزوده میشود این است که ممکن است یک دانشجو بخواهد در حوزهای کار کند که در آن دانشکده استاد در آن زمینه خاص وجود نداشته باشد و این امر موجب شود تا دانشجو ناچار شود به کار در حوزهای غیر از حوزه مورد علاقه خود سوق داده شود.
مسئله دیگری که اخیراً مطرح شده آنست که برخی پژوهشگاهها و مراکز تحقیقاتی مجوز جذب دانشجوی دکترا و تربیت آنها را دریافت کردهاند در حالیکه اساساً ماموریت آنها چیز دیگری است و هیئت علمی کافی برای آموزش و راهنمایی علمی دانشجویان را ندارند.
ترکیب این عوامل موجب میشود تا دورههای دکترا در کشور نتوانند ماموریتی که از آنها انتظار میرود را برآورده سازند. راهی که برای حل این مشکل میتوان پیشنهاد کرد ایجاد شبکههای دانشگاهی است. به این معنا که چند دانشگاه با هم یک دوره دکترا ارائه کنند به جای اینکه هر دانشکده دوره دکترای مستقلی راهاندازی نماید. حسن این روش آنست که همه منابع علمی دانشکدههای مختلف رویهم تجمیع میشوند و اثرات اقتصاد مقیاس میتواند در فعالیت علمی ظاهر شود. اگر در هر دانشکده تنها چند استاد خوب، بهروز و اهل تحقیق وجود دارد از در کنار هم قراردادن آنها در یک برنامه دکترا میتوان یک دوره خوب و قوی با مطالب بهروز ایجاد کرد. اگر منابع مالی هر برنامه دکترا برای دعوت از اساتید برجسته و محققین خارجی کافی نیست از تجمیع منابع مالی چند دانشکده میتوان این منابع را فراهم کرد. اگر کتابخانهها و مجلات هر دانشکده برای دسترسی کامل به منابع تحقیق و پایگاههای اطلاعرسانی کافی نیست، دسترسی به تمام کتابخانههای عضو شبکه فرصت بیشتری را برای دانشجویان فراهم میکند. در این شیوه یک دانشجو مجبور نیست تنها با اساتید دانشکده خود رساله خود را تعریف کند بلکه میتواند از میان تمام اساتیدی که در شبکه مذکور حضور دارند دست به گزینش زند و آن کس که زمینه کاریاش به علائق او نزدیکتر است را انتخاب کند. معمولا ایجاد شبکه دانشگاهی موجب میشود تا تعداد دانشجوی دکترای بیشتری گرفته شود و این امر تعامل میان دانشجویان دکترا را تشدید میکند که میتواند اثرات بیرونی مثبتی در امر تحقیق و نشر مقالات علمی به همراه داشته باشد.
شبکه مذکور در گام اول باید از دانشگاههای داخلی ایجاد شود یعنی چند دانشگاه که در یک منطقه جغرافیایی نزدیک قرار دارند (مثلا در یک شهر هستند)، به طور مشترک دوره دکترا برگزار کنند. تجربه کشورهای اروپایی نشان داده که ایجاد ارتباط با دانشگاههای خارجی خصوصا دانشگاههای ممتاز در کشورهای همسایه موجب میشود رقابت علمی تشدید شود و سطح فعالیتهای تحقیقی بالاتر رفته و دانشگاهها از حالت بومی و محلی (LOCAL) به حالت بینالمللی تغییر ماهیت دهند. حداقل در رشته اقتصاد و فاینانس میدانیم که در کشور ترکیه، امارات و حتی پاکستان دانشگاههای خوبی وجود دارد که میتوان همکاریهایی بین آنها تعریف کرد. حداقل این همکاری میتواند این باشد که هر دانشگاه موظف باشد هر سال تعدادی از پژوهشگران خود (اساتید و دانشجویان دکترا) را موظف کند تا تحقیقات خود را در دانشگاههای عضو شبکه در کشور دیگر به زبان انگلیسی ارائه کنند. این اقدام افراد را برای حضور فضای بینالمللی سمینارها و کنفرانسها آماده میکند در عینحال که شناخت ارزشمندی از کشورهای همسایه فراهم میکند و میتواند زمینهساز فعالیتهای تحقیقاتی مشترک گردد. در حال حاضر کشور اسرائیل به شدت از این ایده برای بهروز نگهداشتن دانشگاههای خود استفاده میکند و حداقل در رشته اقتصاد پیوندهای متعددی با دانشگاههای اروپایی برقرار کرده است. شایان ذکر است که در ایران نیز در گذشته دورههای مشترکی با برخی دانشگاههای مطرح غرب ایجاد شد که یکی از آنها دوره دکترای مشترک بین دانشگاه شریف و دانشگاه ساسکس در انگلیس در حوزه سیاستگذاری علم و فناوری بود که به دلیل قطع پشتیبانی مالی این کار متوقف شد.
اوج این همکاریهای بینالمللی در قالب شبکه مذکور میتواند به شکل مبادله دانشجو باشد به این ترتیب که دانشجویان بخشی از دروس خود را در دانشگاه خارجی عضو شبکه بگذرانند و دانشگاه ارسالکننده دانشجو نمره وی در دانشگاه مقصد را تایید کند. در حال حاضر در اروپا این ایده نه تنها در مقاطع عالی کارشناسی ارشد و دکترا بلکه در سطح کارشناسی نیز تحت عنوان مبادله اراسموس بسیار فراگیر است و اتحادیه اروپا هر سال مبلغی را برای تشویق دانشجویان به انجام چنین اقدامی اختصاص میدهد. هدف اصلی از این اقدام نه تنها این است که دانشجویان سیستمهای آموزشی و ایدههای علمی مختلفی را تجربه کنند بلکه نگرش و دید اجتماعی و جهانبینی وسیعتری پیدا کنند. این امر برای منطقه خاورمیانه که ملتها عمدتا نگرشهای سوگیرانه نسبت به هم دارند بسیار مفید خواهد بود و میتواند به اصلاح نگرش ایرانیان نسبت به اعراب و دیگر همسایگان و برعکس یاری رساند.
وارد کردن مراکز تحقیقاتی و پژوهشگاهها به جمع شبکه مذکور حداقل دو فایده مشخص به همراه خواهد داشت. از یکسو موجب میشود تا مشکل آموزش و نظارت علمی دانشجویان دکترا در مراکز مذکور حل شود. از سوی دیگر میتواند زمینهای فراهم کند تا آن مراکز با تعریف رسالههای تحقیقاتی همسو با عناوین پژوهشی مشکل تامین مالی دانشجویان در دوره دکترا را حل کنند و دانشجویان بتوانند به طور تمام وقت به امر تحصیل و تحقیق بپردازند.
شاید گفته شود که به جای ایجاد شبکه دانشگاهی، میتوان با دعوت از اساتید مطرح داخلی و خارجی همین نیاز را تا حدودی برآورده ساخت. واقعیت این است که وقتی دوره دکترا از سوی شبکه دانشگاهی برگزار نشود، هیچ استاد ممتازی خود را ملزم نخواهد دید که دعوت دانشگاههای دیگر را برای تدریس پذیرا شود خصوصا اینکه حقالتدریسهای مصوب در حال حاضر اصلاً جذاب نیستند. گاه در شروع دورهها بر دعوت از اساتید بهنام تاکید میشود اما به مرور دانشگاهها نسبت به تداوم این دعوت بیمیل میشوند و استفاده از اساتید داخل دانشکده را ترجیح میدهند. مشکل مضاعف این است که شرط این دعوتها آنست که استاد مدعو باید حداقل رتبه دانشیاری داشته باشد اما در برخی رشتههای جدید کشور با مشکل فقدان اساتید با سابقه روبروست. ثانیا نباید همکاری با اساتید مجرب را به تدریس منحصر کرد. بسیاری از دانشگاهها مانع از آن میشوند تا دانشجویان با اساتید مجرب دانشگاههای دیگر رسالههای خود را تعریف کنند و اصرار دارند تا رسالهها صرفا با اساتید همان دانشکده تعریف شود. در مورد اساتید خارجی نیز روشن است که اینکار آنقدر هزینه دارد که هیچ دانشگاهی به تنهایی زیربار هزینههای آن نمیرود اما اگر دانشگاهها شبکه شوند هزینههای دعوت از یک استاد نامدار بین چند دانشگاه سرشکن میشود.
شاید گفته شود که برگزاری کلاسهای مشترک بتواند همین نیاز را تا حدودی برآورده کند. این پیشنهاد در گذشته تجربه شد و حداقل بین مرکز علوم شناختی و دانشگاه شهید بهشتی کلاسهای مشترکی برگزار شد اما تجربه موفقیتآمیزی نبود. دلیل آن این است که دانشجویان مهمان از امکانات برابری با دانشجویان دانشگاه میزبان برخوردار نبودند و از آن مهمتر علیرغم اینکه مطالب و محتوای یکسانی را فرا میگرفتند و آزمون میدادند اما مدارکی که دریافت میکردند از اعتبار مساوی با دانشجویان دانشگاه میزبان برخوردار نبود. در ایده شبکهسازی دانشگاه تمام این تبعیضها منتفی میشود. دانشجویان میتوانند از تمامی امکانات دانشگاههای عضو شبکه بهرهمند شوند و نهایتا به جای اینکه مدرک یک دانشگاه خاص را دریافت کنند، مدرک شبکه دانشگاهی را دریافت میکنند. البته تحقق این ایده نیازمند اصلاح قوانین است زیرا در حال حاضر مجوزها بر اساس دانشگاه داده میشود نه بر اساس شبکه دانشگاهی.
ذکر این نکته خالی از لطف نیست که این ایده، امر مسبوق به سابقهای در اروپا است. از دو دهه قبل که اروپا متوجه شد به لحاظ علمی در حال عقبماندن از آمریکاست، تلاش کرد با ایجاد این شبکههای دانشگاهی این عقبماندگی را جبران کند. معمولا دانشکدههای آمریکا به دلیل وضعیت مالی بهتر تعداد اساتید زیادتری از اروپا دارند اما اروپاییان تحت تاثیر ایده ایجاد اتحادیه اروپایی، تلاش کردند با ایجاد شبکههای دانشگاهی وضعیت خود را تقویت کنند. در ادامه شبکههای مختلفی که در کشورهای مختلف و بین کشورهای مختلف در سطح اروپا ایجاد شده معرفی میگردد.
در ایتالیا شبکه موسوم به LASER[1] از همکاری چهار دانشگاه میلان، دانشگاه پاویا، دانشگاه برشیا، دانشگاه برگامو ایجاد شده و به صورت مشترک یک دوره دکترا ارائه میکنند. در منطقه ونیز ایتالیا نیز سه دانشگاه پادوا، دانشگاه ونیز و دانشگاه ورونا به صورت مشترک دوره دکترا برگزار میکنند. در کشور بلژیک چهار دانشگاه بروکسل، دانشگاه نامور، کاتولیک لوون و دانشگاه لوون لونو برنامه ارائه دوره دکترا به شکل مشترک دارند. در فنلاند مدرسه اقتصادی هلسینکی، دانشگاه صنعتی لاپیرانتا، مدرسه اقتصادی سوئد، دانشگاه اولو و دانشگاه واسا به طور مشترک مدرسه عالی فاینانس فنلاند[2] را ایجاد کردهاند. در کشور دانمارک دانشگاه دانمارک جنوبی، مدرسه بازرگانی آرهاوس، دانشگاه آرهاوس، دانشگاه کوپنهاگ و مدرسه بازرگانی کوپنهاگ به صورت مشترک مدرسه دکتری فاینانس دانمارک[3] را ایجاد کردهاند. در کشور هلند، مدرسه مجازی تینبرگن در واقع شبکهای از دانشگاه اراسموس، دانشگاه آمستردام و دانشگاه وریگ است که در آن به شکل متمرکز دوره دکترا پذیرش شده و تدریس انجام میشود. در آلمان موسسه ماکس پلانگ در شهرهای مختلف شعبه دارد و شعب مختلف آن با همکاری یکدیگر یک دوره دکترا ارائه میکنند. شبکه فاینانس اسکاندیناوی[4] محصول همکاری مشترک دانشگاه آرهاوس دانمارک، مدرسه عالی مالی فنلاند، مدرسه نروژی اقتصاد، مدرسه بازرگانی نروژ، دانشگاه لوند (سوئد)، مدرسه اقتصادی استکهلم (سوئد) و دانشگاه استکهلم (سوئد) است. در سطح اروپا شبکه Enter[5] ماحصل همکاری مشترک دانشگاه بارسلونا، دانشگاه بروکسل، دانشگاه لندن، دانشگاه کارلوس 3 مادرید، مدرسه اقتصادی استکهلم، دانشگاه تیلبورگ، دانشگاه تولوژ است. شبکه اروپایی EDP[6] ماحصل همکاری مشترک دانشگاه کاتولیک لوون، مدرسه علوم اجتماعی پاریس، دانشگاه بن، موسسه مدرسه اروپایی در فلورانس ایتالیا، دانشگاه پومپافابرا اسپانیا، مدرسه اقتصادی لندن و دانشگاه تل آویو است. شبکه اروپایی EDGE[7] نیز ماحصل همکاری مشترک دانشگاه کمبریج، دانشگاه مارسی، دانشگاه دوبلین، دانشگاه مونیخ، دانشگاه بوکونی، دانشگاه کوپنهاگ است. نهایتا شبکه دانشگاهی QED[8] از دانشگاههای آلیکانته اسپانیا، دانشگاه آمستردام هلند، دانشگاه بیلفلد آلمان، دانشگاه کوپنهاگ دانمارک، دانشگاه نوآ پرتغال، دانشگاه پاریس 1، دانشگاه ونیز، دانشگاه وین، دانشگاه کاردیف شکل گرفته است. لازم به ذکر است که کلیه شبکههای مذکور در رشته اقتصاد و فاینانس شکل گرفتهاند و احتمالا در رشتههای دیگر نیز مشابه آن وجود دارد. نکته ضروری دیگر آنست که در برخی از این شبکهها یک دوره دکترا به صورت مشترک ارائه میشود در حالیکه در برخی دیگر هر دانشکده مستقلاً یک برنامه دکترا دارد اما دانشجویان مجاز هستند و تشویق میشوند که حداقل یک سال را به شکل مهمان در دانشگاههای عضو شبکه حضور داشته باشند و حداقل یکی از سه مقاله تز را با استادی از اساتید موجود در دانشکدههای عضو شبکه تدوین نماید.
پیشنهادها:
· در مورد همکاری با دانشگاههای خارجی و عضویت دانشگاههای خارجی در این طرح نیز بهتر است صحبت شود و به عبارت دیگر موضوع عضویت حداقل یک دانشگاه پیشروی جهانی بتواند مناسب باشد. حتی میتوان به دوره سیاستگذاری علم و فناوری دانشگاه شریف با ساسکس انگلستان نیز در سالهای قبلتر (84) اشاره کرد. (و البته عدم توفیق اون به خاطر فقدان پشتیبانیهای قانونی و مالی از آن)
· با توجه به وضعیت کشور همکاری و عضویت پژوهشگاههای تخصصی نیز میتواند مورد توجه قرار گیرد و در متن اشاره صریحی بشود.
· فقدان قوانین مشخص در کشور و این که شورای عالی گسترش مجوزها را بر اساس دانشگاه صادر میکند و نه شبکه دانشگاهی نیز میتواند اشاره شود.
· همچنین میتوان به همکاری تبادل دانشجو (Student Exchange) به عنوان یک سازوکار مکمل که در اتحادیه اروپا و آمریکا به شکل گسترده استفاده میشود نیز اشاره کرد که این امر را تسهیل میکند. یعنی به این صورت که بخشی از دروس را در یک دانشگاه و بخشی دیگر را در دانشگاه دیگر به عنوان میهمان.
· اشاره به ناموفق بودن برخی از تجربیات مانند کلاس مشترک (دوره علوم شناختی مابین دانشگاه شهیدبهشتی و پژوهشگاه علوم شناختی در سال 92) و نارضایتی دانشجویان به دلیل عدم امکان استفاده دانشجویان میهمان از امکانات حداقلی دانشگاه میزبان یا تفاوت در مدارک صادر شده (در حالی که دروس یکسان است ولی دانشجوها از دو طریق مختلف و با اسم دو دانشگاه مختلف پذیرش شده و هر یک از آنها مدرک دانشگاه را میگیرند و نه مدرک شبکه دانشگاهی را) اشاره کرد. {به صورت ضمنی گفته شود با قوانین موجود و به صورت وصله پینه اجرای این طرح تنها یک کاریکاتور خواهد بود!}
· به این موضوع نیز اشاره شود که استاد میهمان مشکل را حل نمیکند. تجربیات متعدد نشان میدهد اولا دانشگاه پذیرنده تمایل دارد (و عمدتا با تصویب قوانین) دانشجو تنها حق داشته باشد استاد راهنما را از میان اعضاء هیات علمی دانشگاه پذیرفته شده انتخاب کند. ثانیا پس از مدتی از تعداد اساتید میهمان کاسته شده و توسط خود دانشکده پذیرنده ارایه میشود. ثالثا عضو هیات علمی مدعو عمدتا (طبق قانون اغلب دانشگاههای معتبر کشور) شامل اساتید دانشیار به بالا میشود در حالی که مشخص است که رشتههای نو و بینرشتهای عمدتا دارای اساتید جوان هستند که نمیتوانند عضو هیات علمی مدعو شوند. همچنین اعضاء مدرس نیز به همان دلایل در عمل عمر کوتاه داشته و در عمل به دلیل عدم ارایه امکانات مناسب انگیزه خود را از دست میدهند.
· این امر که به وفور مشاهده میشود که در هر دانشگاه یک استاد تراز اول وجود دارد ولی هیچگاه در هیچ دانشگاهی تجمیع این اساتید وجود ندارد.
منتشره در سایت شبکه مطالعات سیاست گذاری عمومی، 24 آذر 1393
[1] Lombardy Advanced School of Economic Research
[2] Finland Graduate School of Finance
[3] The Danish Doctoral School of Finance
[4] Nordic Finance Network
[5] Exchange on Training in Economic Research
[6] European Doctoral Program in Quantitative Economics
[7] European Doctoral Group in Economics
[8] Quantitative Economics Doctorate
جمع اعداد را وارد کنید